معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص

منظور از خالص مالیات چیست
برای آشنایی با خالص مالیات بهتر است قبل از هر چیزی با مفاهیم و کاربرد خالص ناخالص در حسابداری آشنا شوید. مقدار خالص هر داده ای بعد از محاسبه مجموع یا اختلاف دو یا چند متغیر به دست می آید.
در اقتصاد از مقادیر خالص برای نشان دادن باقیمانده، پس از کسر مقادیری خاص استفاده می شود. خالص در حسابداری باقی مانده ای است که پس معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص از کسر ارقام مشخصی به دست می آید.
ناخالص نیز تعریف کاملا متضاد با خالص دارد. ناخالص در واقع ارزش هر داده ای قبل از کسورات است. مفهوم ناخالص در حسابداری به معنی مجموع یا مبلغ کل کالا یا خدمات است. برای مثال شرکتی را در نظر بگیرید که مبلغ درآمدش 10 میلیون و مخارج 8 میلیونی، داشته باشد درآمد ناخالص این شرکت 10 میلیون و در امد خالص شرکت 2 میلیون می شود.
نمونه هایی از موارد خالص در حسابداری:
از نمونه های خالص و ناخالص در اظهارنامه مالیاتی استفاده می شود. مقادیر خالصی که در حسابداری کاربرد دارند شامل موارد زیر هستند:
- دارایی خالص، که بعد از کسر بدهی ها می توان ارزش دارایی ها را محاسبه کرد.
- عواید خالص، با کسر هزینه ها و عودت ها به دست می آید.
- درآمد خالص، مانند عواید خالص است.
- حاشیه خالص، از تقسیم درآمد خالص بر عواید به دست می آید.
برای مطالعه مقاله مشمولین ارزش افزوده می توانید از این لینک استفاده نمایید.
سود خالص چیست:
سود خالص سودی است که موسسه یا شرکت پس از کم کردن همه هزینه های مربوط به عملیات و سایر کارهای شرکت محاسبه می کند. از سود خالص برای نشان دادن توانایی شرکت برای عملیات فروش استفاده می شود. در واقع سود خالص پس از جمع و تفریق کردن همه هزینه ها از درآمد اصلی شرکت محاسبه می شود. سود ناخالص نیز از این رو اهمیت داشته که چگونگی کارایی شرکت در عملیات تولید و قیمت گذاری را نشان می دهد.
مالیات خالص چیست:
در سیستم اقتصادی اگر محاسبه مالیات بر پایه مالیات خالص باشد، تاثیر سوئی بر هزینه های کلی و مصرف دارد. اگر قرار باشد دولت برای دریافت مالیات از مالیات خالص استفاده کند، درآمد مصرفی مردم و بالتبع هزینه های مصرفی نیز کمتر خواهند داشت.
این روش محاسبه مالیات هیچ ارتباطی با میزان و سطح تولید ندارد و برای هر شخص رقم ثابت و مشخصی است که بدون توجه به میزان درآمد و نوع کسب و کار معین می شود به طور مثال در سیستم دریافت خالص مالیات، همه افراد جامعه بدون توجه به شغل و سرمایه و غیره موظف به پرداخت سالانه 10 میلیون به دولت هستند.
برای مطالعه مقاله مفاصا حساب مالیاتی می توانید از این لینک استفاده نمایید.
خالص مالیات چیست:
خالص مالیات مبلغی است که بعد از کسر مالیات از درآمد ناخالص ناشی از سرمایه گذاری یا شرکت در معاملات به دست می آید. خالص مالیات عبارتی است که برای نشان دادن نتیجه مشاغل از نظر درآمد و محاسبه سود و زیان به کار می رود. خالص مالیات جریان های نقدی موجود در مشاغل و میان افراد را کاهش داده و در تصمیم گذاری های شرکت ها تاثیر به سزایی دارند.
از خالص مالیات برای تحلیل های مادی نیز استفاده می شود. به عبارت دیگر خالص مالیات یک اصطلاح تجاری است و به معنای مالیات بر آورده شده در معاملات تجاری و سرمایه گذاری و نیز برای محاسبه خالص مالیات استفاده می شود. به طور ساده باید گفت درآمد ناخالص حاصل از یک معامله برای دریافت مالیات و محاسبه آن است. خالص مالیات با دو مفهوم شناخته می شود این مفاهیم «پس از کسر مالیات» و «قدرت خرید» هستند. دلیل این نامگذاری این است که دریافت مالیات خالص، مبالغی را که برای هزینه ها به کار می رود را کاهش می دهد.
عوامل موثر بر محاسبه خالص مالیات:
در هر معامله یا کسب و کاری که درآمد وجود داشته باشد معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص باشد خالص از مالیات قابل محاسبه است. محاسبه خالص مالیات بستگی به دو فاکتور اساسی دارد. درآمد عادی یا معمولی و سود سرمایه که بهتر است ابتدا با این دو مفهوم آشنا شوید.
درآمد عادی چیست:
درآمد عادی یا معمولی درآمد ناشی از کسب و کار و فعالیت های تجاری مانند فروش محصولات است. به درآمد عادی درآمد کسب شده نیز می گویند. در یک کسب و کار درآمد عادی شامل مالیات می شود که همان درآمد خالص نیز است. با کسر هزینه ها از درآمد، می توان درآمد خالص را به دست آورد. فرض کنید که درآمد خالص شما در کسب و کارتان 5 میلیون باشد. برای محاسبه و پیدا کردن مالیات خالص باید مالیات خالص را بدون کسر کردن هزینه ها از درآمد خالص محاسبه نمایید.
سود سرمایه چیست:
درآمد حاصل از سود سرمایه، مانند سودی که از فروش دارایی های و سرمایه گذاری ها به دست می آید، وسایل نقلیه، تجهیزات و غیره است. در این مفهوم برای فروش دارایی، مبلغی بیش از قیمت پرداخت شده را در نظر می گیرند. این مبلغ به هزینه دارایی و ارزش آن در زمان فروش بستگی دارد. نرخ مالیات بر سود سرمایه به نوع دارایی و میزان نگهداری آن نیز بستگی دارد. مالیات بر سود سرمایه با توجه به به نوع دارایی متفاوت است. از سوی دیگر نرخ مالیات بر سود سرمایه بستگی به دوره نگهداری دارایی ها دارد. هر چه دارایی ها زمان بیشتری نگهداشته شوند نرخ مالیات بر سود سرمایه شان پایین تر خواهد بود.
برای مطالعه مقاله مالیات بر دارایی چیست می توانید از این لینک استفاده نمایید.
رابطه خالص مالیات با سود سرمایه:
از خالص مالیات بیشتر برای فروش دارایی های تجاری استفاده می شود که منتهی به سود سرمایه می شود. نرخ مالیات بر سود سرمایه به عوامل مختلفی بستگی دارد:
پایه (هزینه) دارایی هنگام خرید آن و مبلغی که زمان فروش برایش در نظر گرفته می شود. ارزش دارایی به زمان نگهداری آن نیز بستگی دارد. اگر دارایی قبل از فروش بیشر از یک سال از خریدش گذشته باشد، سود یا زیان آن را در ردیف سرمایه های بلند مدت شرکت طبقه بندی می کنند. اگر داراییی های شرکت یا موسسه در طول زمانی کمتر از یک سال خریده شده باشد ان را در ردیف سرمایه های کوتاه مدت طبقه بندی می کنند.
تفاوت خالص مالیات با درآمد خالص:
از خالص مالیات برای معاملات خاص مانند خرید ساختمان یا مجموعه ای از وسایل نقلیه استفاده می شود. خالص مالیات هم برای افراد هم برای مشاغل اعمال می شود. ولی درآمد خالص برای کسب و کار است و از کسر کردن هزینه ها از جمله مالیات در بلند مدت به دست می آید.
چرا محاسبه خالص مالیات اهمیت دارد:
تصور کنید در حال تصمیم گیری برای فروش دارایی های تجاری هستید نمی دانید که این دارایی را سال آینده یا ظرف چند سال دیگر به فروش خواهید رساند. انجام محاسبه خالص مالیات در دوسال به شما نشان می دهد که کدام سال برای فروش دارایی تان مناسب تر است و اثر مالیاتی کمتری به شما می دهد.
از سوی دیگر با در نظر گرفتن مالیات خالص می توانید روش های مختلفی برای کاهش مالیات پرداختی را بررسی کنید. به طور مثال اگر بخواهید برخی کالا های سرمایه ای تان را با پرداخت کمترین میزان مالیات به فروش برسانید با در نظر گرفتن خالص مالیات در یک معامله می توانید تصمیم بگیرید که بهترین زمان برای سرمایه گذاری و فروش چه زمانی است.
تحلیل نقطه سربه سر
از آنجا كه ارزيابي طرحها در بيشتر اوقات در شرايط عدم اطمينان صورت مي گيرد و از آينده اطلاعي در دست نمي باشد ممكن است در تخمين هاي اوليه دچار اشتباه شود. پروژه پيشنهادي نهايي به هر شكلي كه باشد اجزاي تشكيل دهنده گوناگون آن بايد براي بالا بردن دقت مورد بررسي قرار گيرد. تصميمات مربوط به سرمايه گذاري متأثر از بسياري تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و همچنين تغييرات در تكنولوژي، سطح قيمت ها و قابليت توليد است. لذا براي اينكه تخمين هاي انجام شده با ضرايب اطمينان بالا صورت گيرند بايد معيار تحليل نقطه سربه سري را انجام داد.
در تحليل هزينه- فايده و ارزيابي اقتصادي طرحها بعضي مواقع مسائلي پيش مي آيد كه در آنها براي يكي از پارامترها اطلاعات كافي در دست نمي باشد. همچنين ممكن است هدف اين باشد كه كمترين قيمت و مقدار توليد تعيين شود بطوريكه در آن قيمت و مقدار پروژه بتواند بدون در خطر افكندن وضع مالي خود به فعاليت ادامه دهد. در اين گونه موارد از روشي استفاده مي شود كه در اصطلاح اقتصادي تحليل نقطه سربه سر گفته مي شود. از ديد فني تحليل نقطه سربه سر تكنيك مهمي است كه جهت مطالعه روابط بين هزينه ها، درآمد و سود به كار مي رود و طبق تعريف نقطه سربه سر نقطه اي است كه درآن بهره برداري از طرح نه سود و نه زيان ايجاد مي كند. به عبارت ديگر تحليل نقطه سربه سري، نقطه اي را تعيين مي كند كه درآن درآمد فروش برابر با هزينه هاي توليد است و بدين ترتيب جهت تجزيه و تحليل اين موضوع كه تغيير حجم محصول چه اثر برسود خواهد داشت مورد استفاده قرار مي گيرد.
نقطه سربه سري را مي توان به سه صورت زير محاسبه نمود:
روش اول- به صورت سطح توليد يا درصد ظرفيت بهره برداري
در اين حالت سطح توليدي تعيين مي شود كه درآن هزينه كل طرح با درآمد كل طرح برابر باشد. نقطه سربه سر در اين حالت به طريق جبري به صورت زير محاسبه مي شود:
كل هزينه ها= كل فروش
TR (Total Revenue)= كل فروش
TC (Total Cost)= كل هزينه ها
P (price)= قيمت محصول
Q (Quantity)= تعداد محصول
TFC (Total Fixed Cost)= كل هزينه ثابت
TVC (Total Variable Cost)= كل هزينه متغير
AVC (Average Variable Cost)= هزينه متغير به ازاء واحد محصول
AC (Average Cost)= هزينه به ازاء واحد محصول
در فرمول فوق نقطه سربه سر از رابطه بين هزينه هاي ثابت و تفاوت قيمت فروش واحد و هزينه هاي متغير واحد تعيين مي شود و سه نتيجه عملي از تحليل نقطه سربه سري در اين حالت حاصل مي گردد.
هرقدر هزينه هاي ثابت بالاتر باشد نقطه سربه سر نيز بالاتر خواهد بود.
هرقدر تفاوت بين قيمت فروش واحد و هزينه هاي عملياتي متغير بيشتر باشد نقطه سربه سر پايين تر خواهد بود و در اين حالت هزينه هاي ثابت از طريق تفاوت بين قيمت فروش واحد و هزينه هاي متغير واحد سريعتر جذب مي شود.
يك نقطه سربه سر بالا نامتناسب است زيرا شركت را در مقابل تغييرات سطح توليد (فروش) آسيب پذير مي سازد.
روش دوم- به صورت سطح درآمد يا فروش
محاسبه نقطه سربه سري براساس ارزش پولي فروش (به جاي حجم فروش) غالبا مفيد است. امتياز اصلي اين روش آن است كه براي مؤسساتي كه توليدات متعددي با قيمت هاي فروش مختلف دارند يك نقطه سربه سري كلي محاسبه مي نمايد. به علاوه اين روش به اطلاعات بسيار محدودي نيازمند است. تنها سه ارزش يعني فروش، هزينه هاي ثابت و هزينه هاي متغير ضروري است. پس در اين حالت سطح درآمدي تعيين مي شود كه درآن سود اقتصادي طرح صفر است. به عبارت ديگر سطح درآمد با توجه به سطح توليد در نقطه سربه سر بصورت زير محاسبه مي شود.
روش سوم- به صورت سطح قيمت محصول
در اين حالت سطح قيمتي تعيين مي شود كه در آن درآمد كل طرح مساوي هزينه كل باشد. اين سطح قيمت بصورت زير محاسبه مي شود.
تجزیه و تحلیل نقطه سر به سر به منظور تعیین هدفهای فروش در بنگاه های تولید و اقتصادی یکی از تکنیکهایی است که بسیار حایز اهمیت می باشد.
نقطه سر به سر یا نقطه ای که واحد تولیدی مقداری را که باید تولید کند و همان تعداد را بر حسب قیمت بازار به فروش برساند که نه سود کند و نه زیان ببرد؛ از آنچا که برای رسیدن به این تعداد لازم است ابتدا واحد تولید کننده هزینه های تولیدی خود را با تفکیک هزینه های متغیر Variable cost و هزینه های ثابت Fixed cost شناسایی کند و با بدست آوردن نرخ فروش محصول خود در بازار از فرمول زیر می تواند تعداد در نقطه سر به سر را بدست آورد.
· مثال : اگر فرض کنیم هزینه ثابت یک کارخانه -/ 6،500،000 ریال و هزینه متغیر یک واحد کالا -/ 1،800 ریال و قیمت فروش یک واحد کالا -/ 2،950 ریال است می توان از فرمول فوق تعداد در نقطه سر به سر را بدست آورد.
با نمودار زیر نیز می توان نقطه سر به سر را نمایش داد.
در حقیقت مخرج کسر نشان دهند حاشیه سود است که در نقطه سر به سر برابر است با مقداری که با تقسیم بر هزینه ثایت تعداد در نقطه سر به سر بدست می آید بعنی اگر تعداد بدست آمده در نقطه سر به سر را ضربدر حاشیه سود کنیم برابر خواهد بود با هزینه های ثابت محصول.
حاشیه سود = قیمت فروش یک واحد - هزینه متفیر یک واحد
از آنجایی که بنگاه های تولید بعضا بیش از یک محصول تولید می کنند؛ نقطه سر به سر برای این بنگاه های اقتصادی کمی پیچیده تر می گردد و دیگر نمی توان از فرمول بالا استفاده نمود.
نقطه سر به سر برای واحد های تولید که بیش از یک محصول تولید می کنند.
علاوه بر اطلاعات نقطه سر به سر بر ای تک محصول « هزینه ثابت؛ هزینه متغیر یک واحد؛ قیمت فروش یک واحد » می بایست حاشیه فروش برای هر محصول را محاسبه نمود و سپس در صد فروش هر یک از محصولات به کل فروش را حساب کرد برای این منظور ستون آخر را ستون جمع اختصاص می یابد و با تقسیم فروش یک واحد از هر محصول به جمع قیمت فروش یک واحد محصولات این در صد معین می گردد.
مرجله بعد بدست آوردن میانگین موزون حاشیه فروش است که با ضرب کردن حاشیه فروش محاسبه شده در در صد فروش هر یک از محصولات به کل فروش تعیین می شود.
حالا CM از مجموع میانگین موزون حاشیه فروش بدست می آید که با استفاده از فرمول زیر تعداد کل محصول در نقطه سر به سر محاسبه می گردد .
شاخص های سودآوری شرکتها
سرمایهگذاران و اعتباردهندگان مستمراً به ارزیابی توان کسب سود مدیران میپردازد. سرمایهگذاران به دنبال شرکتهایی میگردند که احتمال افزایش ارزش سهام آنها میرود. اعتباردهندگان نیز تمایل دارند به شرکتهای سودآوری وام دهند که آنها توان پرداخت بدهیهای خود را دارند. تصمیمهای سرمایهگذاری و اعتباری اغلب شامل مقایسه شرکتها میباشد. اما مقایسه سود ویژه یک شرکت بزرگ با سود ویژه شرکت تازهکاری در همان صنعت چندان مفید نمیباشد. برای اینکه بتوانیم مقایسههای مربوطی بین شرکتهای متفاوت از نظر حجم، عملیات و سایر عملیات داشته باشیم از نرخ بازده دارائیها استفاده میکنیم.
حوزههای مختلف عملکرد
معیارهای اصلی عملکرد در حوزههای زیر قابل بررسی هستند: (1) مالی، (2) بازار، (3) محیط، (4) مردم، (5) عملیات و (6) عرضه کنندگان. بعضیها دو بعد دیگر را نیز معرفی میکنند: (7) قابلیت سازگاری، (8) کیفیت محصول یا خدمات.
در حوزه مالی (که موضوع بحث این مقاله نیز میباشد)، از دیدگاههای مختلف، شاخصهای زیر را میتوان بیان نمود.
• وفاداری سهامداران (مانند واکنش سهامدار)
شاخصهای ارزش مالی و سودآوری
ارزش افزوده اقتصادی ( EVA )
ارزش افزوده بازار ( MVA )
بازده دارائیها ( ROA )
بازده حقوق صاحبان سهام ( ROE )
بازده سرمایه بکار رفته ( ROCE )
شاخصهای قدرت مالی
دارائیها منهای دارائیهای نقدی
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
درآمدهای ایجاد شده از بخشهای مشتریان (مانند مشتریان جدید، جاری و بزرگ در مقابل مشتریان کوچک، صنعت و منطقهای)
لیست درآمد مشتریان
سهم ریالی بازار
پتانسیل ریالی بازار
شاخصهای کارایی و اثربخشی
نسبت درآمد به هزینه
سهم هر کارمند در ایجاد درآمد شرکت
سود و بازده دارائیها بعنوان سنجش سودآوری
تأکید عمده گزارشگری مالی پیشرفته بر شرایط اندازهگیری سود به عنوان یک شاخص عملکرد واحد انتفاعی میباشد. عملیات کارا در واحد تجاری، بر روند جاری و آتی پرداخت سود سهام به سهامداران تأثیر دارد. بنابراین کلیه دارندگان حقوق مالکیت و به ویژه دارندگان سهام عادی به وجود کارایی مطلوب مدیریت علاقمندند. از آنجا که سود ویژه شرکت بر میزان سود تقسیمی تأثیر دارد اغلب سهامداران روند سود شرکت را پیگیری میکنند.
یکی از تعبیرهایی که کارایی دارد، توانایی نسبی مدیریت در تحصیل حداکثر بازده با استفاده از منابع محدود، تحصیل بازده ثابت با بکار بردن حداقل منابع، ترکیب بهینهای از منابع با هم که در نتیجه حداکثر بازده برای صاحبان واحد تجاری حاصل خواهد شد، میباشد.
کارایی واژهای نسبی است که به صورت مقایسه با یک وضع ایدهآل یا برخی ملاکهای دیگر معنیدار میشود. همچنین به این بستگی دارد که آیا هدف شرکت در حداکثر نمودن سود است یا فراهم کردن بازده مناسب برای سرمایهگذاری. نرخ بازده دارائیها در هنگام مقایسه شرکتها برای ارزیابی اینکه مدیران آنها چگونه برای افرادی که تأمین مالی شرکت را برعهده داشتهاند بازده کسب نمودهاند استفاده میشود. با مرتبط ساختن سود ویژه با مجموع دارائیها معیار استانداردی بدست میآید که این معیار در تشریح سودآوری انواع شرکتها، سودمند میباشد.
سود از جمله برترین شاخصهای اندازهگیری فعالیتهای یک واحد اقتصادی است. دانشمندان و پژوهشگران رویکردهای متفاوت آن را در چارچوب یافتههای علمی تشریح کرده، قوت و ضعف برداشتها را سنجیده و با تلاش، به دقت و توانائیهای آن افزودهاند.
گاهی چنین استدلال میشود که سود شرکت، آنگونه که حسابداران محاسبه میکنند، نمیتواند عامل تعیین کننده ارزش آن شرکت باشد. همانگونه که میدانیم با تغییر شیوه محاسبه موجودی کالا، استهلاک و ثبت درآمد، به راحتی میتوان میزان سود شرکت را تغییر داد. بنابراین مدیران میتوانند از سود حسابداری برای گمراه کردن بازار استفاده کنند. حال این پرسش مطرح میشود که با توجه به اینکه سود شرکت به وسیلة حسابداران قابل دستکاری است و مقدار آن به میل و خواسته مدیران شرکت تغییر مییابد آیا سود شرکت میتواند ارزش اقتصادی داشته باشد؟
سرمایهگذاران، برای سود حسابداری به عنوان ابزار پیشبینی جایگاه خاصی درنظر دارند. بهای جاری هر واحد تجاری با جریان سود مورد انتظار پیوند خورده است و سرمایهگذار معمولاً برمبنای انتظاراتش از سود آتی، نسبت به نگهداری یا فروش سهام تصمیم میگیرد.
سود حسابداری به علت انعکاس وقایعی که باعث تغییر باورها درباره توانایی پرداخت آتی سود سهام میشود، جزو اطلاعات مربوط است. پیشبینی سود قسمتی از یک فرایند تحلیلی وسیع است که در آن توجه نهایی به پیشبینی و ارزیابی جریانات سود نقدی آتی میباشد. سودها یک منبع اطلاعاتی مهم درباره توانایی آتی پرداخت سود میباشند. در تحقیقات انجام شده، محققین دریافتند که نوسانات قیمت سهام، ارتباط نزدیکی با تغییرات سود دارد. شواهد تجربی نشان میدهد که اطلاعات درمورد چشمانداز سود آتی شرکت، برای سرمایهگذاران از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. مطالعات نشان میدهد یکی از منابع مهم و معتبر اطلاعاتی درباره سود آتی، پیشبینیهایی است که توسط مقامات رسمی شرکتها ارائه میشود.
تفاوت اصلی بین مفهوم سود عملیاتی جاری و سود جامع، در هدف از پیش تعیین شده برای گزارش سود خالص میباشد. سود خالص حاصل از عملیات جاری، بر عملکرد جاری و کارایی شرکت و استفاده از این ارقام برای پیشبینی کردن عملکرد آتی و قدرت سوددهی تأکید میکند، در حالی که طرفداران مفهوم سود جامع، ادعا مینمایند که کارایی عملیاتی و پیشبینی عملکرد آتی وقتی ممکن است که براساس تجربه تاریخی کامل شرکت در طی چند سال باشد.
نتایج تحقیقات انجام شده توسط دکتر محمدعلی آقایی و غلامرضا کردستانی حاکی از این است که مشاهدات گذشته سود و جریان نقدی، با هم برای پیشبینی جریان نقدی اکثر شرکتهای مورد مطالعه مفید نیستند. البته افزودن سود به عنوان متغیر توضیحی به مدل پیشبینی جریان نقدی، باعث میشود به پیشبینیهای بهتری دست یابیم. بنابراین سود برای پیشبینی جریان نقدی دارای محتوای اطلاعاتی اضافی است.
بازده دارایی ( ROA ) به عنوان نسبت سود خالص بعد از مالیات به مجموع دارائیهای اندازهگیری شده، تعریف میگردد. در مقابل بازده سرمایهگذاری ( ROI ) به عنوان نسبت سود خالص پس از کسر مالیات بر مجموع بدهیهای بلندمدت، حقوق اقلیت، سهام ممتاز و سهام عادی درنظر گرفته میشود. البته این دو اصطلاح در برخی موارد به عنوان یک مفهوم بکار میروند.
نرخ بازده دارایی، رابطه بین حجم دارائیهای شرکت و سود را تعیین میکند. اگر یک شرکتی بر سرمایهگذاریهای خود بیفزاید (البته برحسب کل دارائیها) ولی نتواند به تناسب، مقدار سود پس از کسر مالیات خود را افزایش دهد، نرخ بازده کاهش مییابد. بنابراین افزایش حجم سرمایهگذاری شرکت، به خودی خود باعث بهبود وضع مالی سهامداران نمیشود
اعتباردهندگان و مالکان از بازده دارائیها میتوانند در موارد زیر استفاده نمایند:
1- ارزیابی توانایی شرکت در تحصیل نرخ مناسبی از بازدهی - اعتبار دهندگان و مالکان میتوانند نرخ بازده دارایی یک شرکت را با سایر شرکتها یا متوسط صنعت مقایسه نمایند. نرخ بازده دارایی اطلاعاتی را درباره سلامتی مالی شرکت فراهم مینماید.
2- جمعآوری اطلاعاتی درباره اثربخشی مدیریت - نرخ بازده دارایی تحت یک دوره زمانی در تعیین اینکه آیا یک واحد اقتصادی دارای مدیر لایقی است، کمک میکند.
3- طرح سودهای آینده - عرضه کنندگان بالقوه سرمایه شرکت، سرمایهگذاری حال و آینده و بازده مورد انتظار از آن را مورد ارزیابی قرار میدهند.
اما بازده دارایی بیشتر از اندازهگیری عملکرد شرکت میتواند مورد استفاده قرار گیرد. مدیران میتوانند از این نرخ در سطوح مختلف جهت کمک در تصمیمگیریهایشان جهت حداکثر کردن سود و ارزش افزوده به شرکت استفاده کنند. مدیران از این نرخ در موارد زیر استفاده مینمایند:
1- اندازهگیری عملکرد هر بخش مجزا از شرکت وقتی که هر بخش به عنوان یک مرکز سرمایهگذاری رفتار میشود - در یک مرکز سرمایهگذاری، هر مدیری هم سود و هم سرمایهگذاریها را کنترل میکند. نرخ بازده دارایی ابزار بنیادی جهت ارزیابی هم سودآوری و هم عملکرد میباشد.
2- ارزیابی پیشنهادهای مخارج سرمایه - بودجهبندی سرمایهای طرحریزی بلندمدتی است برای مواردی همچون احیا (تجدید)، جایگذاری یا توسعه تسهیلات.
3- کمک در پایهگذاری اهداف مدیریت - بودجهبندی، طرحهای مدیریت را کمی میکند. اثربخشترین نگرشها به هدفگذاری، از فرایند بودجهای استفاده میکند که هر مدیری در ایجاد آن اهداف و استانداردها و در برقرار کردن بودجههای عملیاتی که با این اهداف و استانداردها مواجه میشوند سهیم است. آغاز و پایان هر فرایند بودجهبندی با هدف ROA میباشد.
شاید بهترین دلیل برای عمومی بودن ROA سادگی آن است. این نرخ به تنهایی یا در ترکیب با سایر اندازهگیریها، معمولیترین شاخص مورد استفاده مدیریت عملکرد سودآوری شرکت میباشد. همچنین ابزار جامعی است که فعالیتهایی با ابعاد و ماهیتهای مختلف را اندازهگیری میکند و به ما اجازه میدهد که آنها را با روش استاندارد مقایسه کنیم. به عبارت دیگر با ROA ما میتوانیم سیب و پرتقال را حداقل در سودآوری مقایسه کنیم. ROA ایرادات و مزایای مربوط به خود را دارد. گاهی اوقات اگر بطور کامل درک نشود، استفاده نمودن آن دشوار است.
روشهای مختلف محاسبه ROA
استاندارد و ارزیابی عمومی سودآوری برمبنای بازده سرمایهگذاری ( ROI ) به عنوان سود خالص بعد از مالیات ( EAT ) تقسیم بر کل سرمایهگذاری محاسبه میگردد.
چه سرمایهگذاری میبایست درمخرج کسردرج گردد؟ آن میتواندحقوق صاحبان سهام، بدهی و کلیه وجوه فراهم شده، کل دارائیها یا تنها دارائیهای مشهود باشد. بدون توجه به اینکه سرمایهگذاری چطور تعریف شود، ROI مختلفی محاسبه میشود. اولین و عادیترین تعریف از سرمایهگذاری، کل دارائیهای مورد استفاده در ایجاد سودآوری میباشد. لذا از ROI به ROA میرسیم، به معنی بازده دارائیها یا بطور دقیق بازده کل دارائیها.
این نرخ بیان میکند که دارائیهای شرکت چطور بطور کارا درایجاد سود استفاده شدهاند.
بعضی کتابها پیشنهاد به محاسبه بازده سرمایهگذاری یا بازده کل دارائیها با استفاده از میانگین سرمایهگذاریها، به کمک مانده اول و پایان سال میکنند. به این دلیل که سود گزارش شده، در طول کل دوازده ماه ایجاد شده است و اشتباه خواهد بود که فرض کنیم از همان مبلغ دارائیهای گزارش شده در پایان دوره استفاده شده است. در صورتی که میدانیم تولید و فروش شرکت در طول سال میباشد. میانگین بازده دارائیها به شرح زیر محاسبه میشود:
اطلاعات بیشتری را میتوان با تجزیه نمودن این نسبت به حاشیه سود و گردش دارائیها در یک نگرش دوپانت تحصیل نمود. بخش اول حاشیه سود خالص است و شاخصی برای درک چگونگی کنترل هزینهها میباشد. بخش دوم گردش دارائیهاست که توانایی شرکت را در تولید و بازاریابی سطح فروش نشان میدهد.
گردشکل دارائیها×حاشیه سودخالص = ROTA
معمولیترین تغییر شکل در ROA خارج کردن دارائیهای نامشهود و غیرمولد از کل دارائیها میباشد. شایان ذکر است که دارائیهای نامشهود شامل سرقفلی، هزینههای اولیه، اختراعات، حقالتألیف و سایر حقوقی است که تحت یک دوره بلندمدت مستهلک میگردند. این در حالی است که دارائیهای غیرمولد مشتمل بر موجودیهای اضافی و طرحهای سرمایهای غیراستفاده میباشند. جدا کردن آن بخش از موجودیها که مازاد میباشند و مبالغی از دارائیهای ثابت که استفاده نمیشوند، برای یک تحلیلگر داخلی امکان دارد. یک تحلیلگر خارجی با استفاده از ترازنامه و سایر صورتهای مالی نمیتواند این اقلام را مشخص نماید. بنابراین تنها اصلاحی که معمول میباشد، این است که درمخرج کسر دارائیهای مشهود ( TTA ) درنظر گرفته شود. این نسبت به عنوان بازده دارائیهای مشهود شناخته میشود.
یک تغییر دیگری که برای صورت کسر پیشنهاد میگردد، استفاده از سود قبل از مالیات بجای سود بعد از مالیات میباشد. چرا که مالیات اغلب تحت تأثیر وضعیتهای ویژهای همچون زیانهای انتقالی، مالیاتهای تشویقی ومالیاتهای انتقالی قرار میگیرد. هنگام مقایسه شرکتها، اختلاف در نرخ مالیاتی، سود بعد از مالیات را تغییر شکل میدهد. در صورت استفاده از سود قبل ازمالیات، که همیشه در صورتهای مالی ارائه میشود میتوان ازاین تغییرشکل پرهیزنمود. این همان شکل استفاده شده بوسیلة مؤسسه رابرت موریس در مطالعه صورتهای مالی آنها میباشد. این نرخ به شکل زیر محاسبه میشود:
نحوة دیگر محاسبه ROA اضافه نمودن هزینه بهره ( I ) به صورت کسر میباشد. در این حالت ROA بازده کل وجوه فراهم شده ( ROTFP ) نامیده میشود که میتواند با سود قبل از مالیات و یا سود بعد از مالیات بیان گردد:
ROTFPb= (EBT+ I) / TA = EBIT / TA
ROTFPa = [(EAT + I ( - t)] / TA
هدف از این شکل از بازده دارائیها شناسایی وجوه استفاده شده جهت تحصیل دارائیهای شرکت است که هم از وجوه استقراض و هم از حقوق صاحبان سهـام نشـأت میگیرد. لذا آن بخش از سود عملیاتی که مربوط به وام دهندگان (از طریق هزینه بهره) است در جهت رسیدن به سود خالص کسر گردیده است، میبایست برگشت داده شود.
اصلاح دیگری که در تطابق وجوه مورد استفاده با سود ایجادشده میتوان ایجاد کرد، خارج کردن وجوه حاصل از بدهیهای جاری است که جهت تأمین دارائیهای مولد بکارنمیروند. اما جزء سرمایه درگردش هستند. سرمایهگذاری درمخرج کسرجمع بدهیهای بلندمدت ( LTD ) و حقوق صاحبان سهام ( E ) میباشد. این نسبت به عنوان بازده وجوه دائمی ROPF نامیده میشود. در این حالت نیز این نسبت میتواند با سود قبل از مالیات و یا بعد از مالیات محاسبه گردد:
ROPFb = EBIT / (LTD + E )
ROPFa= [(EAT + I ( - t)]/(LTD + E )
به این نکته توجه شود که در محاسبه نرخ بازده وجوه دائمی میبایست از همه انواع بدهی استفاده نمود. اما از بدهیهایی که واقعاً منبع استقراض نمیباشند (مثل ذخایر یا مالیات بردرآمد انتقالی) باید صرفنظر کرد. چون آنها ادعایی از طرف اشخاص خارج از شرکت را ندارند و ممکن است هرگز پرداختی صورت نگیرد. در فرمول فوق، سهام ممتاز، سهم اقلیت و سهام شرکت فرعی جزئی از وجوه فراهم شده شرکت برای یک دورة زمانی مشخص میباشند.
نرخ مطلوب بازده دارائیها
در حقیقت نمیتوان نرخ مطلوب بازده دارائیها را مشخص نمود. زیرا این نرخ از صنعتی به صنعت دیگر تفاوت دارد. مثلاً، نرخ بازده دارائیها در شرکتهای با تکنولوژی بالا بسیار بیشتر از خواربارفروشیها و یا تولید کنندگان کالاهای مصرفی است. گروه برنامهریزی سود ( PPG ) ، سودآوری را در بیش از شصت زمینه تجاری مختلف بررسی نمود. همچنین این گروه بیش از شش هزار صورت مالی سالانه را مورد بررسی قرار داد. این تحلیلها سه نقطه بحرانی را برای ROA پیشنهاد میکند: ( ROA در این تحقیق این گروه به وسیله تقسیم سود قبل از مالیات بر کل دارائیها محاسبه شده است.)
حداقل - اگر ROA پایینتر از 5% باشد، بقاء کل شرکت زیر سؤال میرود.
هدف - ROA بین 8% تا 10% به این معنی است که شرکت سود مناسبی را ایجاد میکند و قادر به سرمایهگذاری درتکنولوژی جدید ودرادامه آن بهبود وسایل و تجهیزات و توسعه مراکز فروش میباشد.
عملکرد بالا - وقتی که ROA از مرز 20% بگذرد، این شرکت بعنوان یک واحد اقتصادی نمونه معرفی میشود.
در نسبت حاشیه سهم؟
نسبت حاشیه سهم تفاوت بین فروش و هزینه های متغیر یک شرکت است که به صورت درصد بیان می شود. این نسبت میزان پول موجود برای پوشش هزینه های ثابت را نشان می دهد. . می توانید ببینید چقدر هزینه ها می تواند بر سود یک شرکت تأثیر بگذارد و چرا پایین نگه داشتن هزینه ها مهم است.
چگونه نسبت حاشیه سهم را محاسبه می کنید؟
- فروش خالص – هزینه های متغیر = حاشیه مشارکت.
- (درآمد محصول – هزینه های متغیر محصول) / واحدهای فروخته شده = حاشیه مشارکت در هر واحد.
- حاشیه مشارکت در هر واحد / قیمت فروش به ازای هر واحد = نسبت حاشیه مشارکت.
نسبت حاشیه سهم چقدر است و چگونه محاسبه می شود؟
نسبت حاشیه سهم تفاوت بین فروش و هزینه های متغیر یک شرکت است که به صورت درصد بیان می شود. مجموع حاشیه تولید شده توسط یک واحد تجاری نشان دهنده کل سود موجود برای پرداخت هزینه های ثابت و ایجاد سود است.
مثال نسبت حاشیه سهم چیست؟
این ممکن است شامل مواردی مانند دانههای قهوه، آب، شیر، فنجانهای یکبار مصرف و هزینههای نیروی کار باشد که مجموعاً 4000 دلار است. در این مثال، حاشیه مشارکت 10000 دلار - 4000 دلار = 6000 دلار است. نسبت حاشیه مشارکت حاشیه 60% (6000/10000 دلار) را نشان می دهد. به نظر می رسد نتیجه خوبی باشد.
نسبت حاشیه سهم عادی چقدر است؟
هر چه درصد حاشیه سهم یا نسبت به 100% نزدیکتر باشد، بهتر است. هرچه این نسبت بیشتر باشد، پول بیشتری برای پوشش هزینه های سربار یا هزینه های ثابت کسب و کار در دسترس است. با این حال، این احتمال وجود دارد که نسبت حاشیه سهم بسیار کمتر از 100٪ و احتمالاً زیر 50٪ باشد.
نسبت حاشیه مشارکت
42 سوال مرتبط پیدا شد
میانگین حاشیه سهم چقدر است؟
حاشیه سهم میانگین موزون مقدار متوسطی است که گروهی از محصولات یا خدمات در پرداخت هزینه های ثابت یک کسب و کار مشارکت می کنند . این مفهوم یک عنصر کلیدی از تجزیه و تحلیل سربه سر است که برای پیش بینی سطوح سود برای مقادیر مختلف فروش استفاده می شود.
حاشیه سهم بد چیست؟
نسبت حاشیه سهم منفی نشان می دهد که هزینه ها و مخارج متغیر شما از فروش معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص شما بیشتر است. به عبارت دیگر، اگر فروش خود را به همان نسبت گذشته افزایش دهید، ضرر بیشتری را تجربه خواهید کرد. . شاید برخی از مشتریان در حال خرید در حجم زیاد هستند، اما این فروش سودآور نیست.
حاشیه سهم به ازای هر واحد به چه معناست؟
حاشیه سهم به عنوان قیمت فروش هر واحد منهای هزینه متغیر برای هر واحد محاسبه می شود. همچنین به عنوان سهم دلار در هر واحد شناخته می شود، این معیار نشان می دهد که چگونه یک محصول خاص به سود کلی شرکت کمک می کند.
حاشیه سهم برابر است با چیست؟
تعریف: حاشیه سهم، که گاهی اوقات به عنوان یک نسبت استفاده می شود، تفاوت بین درآمد کل فروش شرکت و هزینه های متغیر است. به عبارت دیگر، حاشیه مشارکت برابر با مقداری است که فروش بیش از هزینه های متغیر است. این مبلغ فروش است که میتوان از آن برای پرداخت هزینههای ثابت استفاده کرد یا در آن مشارکت کرد.
نسبت سهم چقدر است؟
نسبت حاشیه سهم تفاوت بین فروش و هزینه های متغیر یک شرکت است که به صورت درصد بیان می شود. این نسبت میزان پول موجود برای پوشش هزینه های ثابت را نشان می دهد. . می توانید ببینید چقدر هزینه ها می تواند بر سود یک شرکت تأثیر بگذارد و چرا پایین نگه داشتن هزینه ها مهم است.
تفاوت بین حاشیه سهم و حاشیه ناخالص چیست؟
حاشیه ناخالص مقدار پولی است که پس از کسر هزینههای مستقیم باقی میماند، در حالی که حاشیه مشارکت سودآوری هر محصول را اندازهگیری میکند. حاشیه ناخالص سودآوری کل شرکت را در بر می گیرد، در حالی که حاشیه سهم یک معیار سود برای هر مورد است.
چگونه می توانم سود ناخالص را بفهمم؟
فرمول حاشیه سود ناخالص چیست؟ فرمول حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود ناخالص = (درآمد - هزینه کالاهای فروخته شده) / درآمد x 100 ، درصد نسبت درآمدی را که برای هر فروش نگه می دارید پس از کسر تمام هزینه ها نشان می دهد.
ماشین حساب حاشیه مشارکت چیست؟
ماشین حساب حاشیه مشارکت (اینجا را کلیک کنید یا به پایین بروید) فرمول حاشیه مشارکت، قیمت فروش یک محصول منهای هزینه های متغیر آن است . به عبارت دیگر، محاسبه حاشیه سهم، میزان فروش معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص باقی مانده پس از تعدیل هزینه های متغیر فروش محصولات اضافی را تعیین می کند.
سهم هر واحد به چه معناست؟
مشارکت در هر واحد عبارت است از سود باقیمانده از فروش یک واحد ، پس از کسر تمام هزینه های متغیر از درآمد مربوط. این اطلاعات برای تعیین حداقل قیمت ممکن برای فروش یک محصول مفید است.
چگونه مارجین در واحد را محاسبه می کنید؟
کل هزینه هر واحد خود را از درآمد هر واحد کم کنید تا حاشیه سهم خود را در هر واحد دریافت کنید. این عدد را بر درآمد در هر واحد تقسیم کنید تا آن را به عنوان درصدی از درآمد بیان کنید.
چگونه حاشیه مشارکت در ساعت را محاسبه می کنید؟
حاشیه مشارکت خود را بر تعداد ساعات کار برای محاسبه حاشیه مشارکت در هر ساعت تقسیم کنید . در مثال، 30000 دلار تقسیم بر 400 ساعت معادل 75 دلار در ساعت است.
حاشیه سهم به شما چه می گوید؟
نایت میگوید: «حاشیه مشارکت ، مقدار کل درآمد موجود پس از هزینههای متغیر را برای پوشش هزینههای ثابت و تأمین سود برای شرکت به شما نشان میدهد». ممکن است این را به عنوان بخشی از فروش در نظر بگیرید که به جبران هزینه های ثابت کمک می کند.
چگونه حاشیه مشارکت را افزایش می دهید؟
شرکت ها می توانند با افزایش کارایی عملیاتی ، حاشیه مشارکت را بهبود بخشند. ممکن است تجهیزات کارآمدتری بخرید که همان مقدار ویجت را در زمان کمتری تولید می کند، بنابراین هزینه های متغیر محصول را کاهش می دهد. شرکت همچنین ممکن است تولید ناب یا فرآیندهای عملیاتی کارآمدتر را اجرا کند.
چرا حاشیه مشارکت مهم است؟
حاشیه سهم منعکس کننده سودآوری شرکت در هر واحد فروخته شده است. . حاشیه مشارکت مهم است زیرا نشان می دهد که چقدر پول برای پرداخت هزینه های ثابت مانند اجاره و آب و برق وجود دارد که باید پرداخت شود حتی زمانی که تولید یا خروجی صفر است.
سهم نسبت فروش چیست؟
نسبت فروش سهم سهمی از درآمد شرکت است که هر فروش یک محصول دارد . . نسبت فروش سهم با کم کردن هزینه متغیر فروش از درآمد فروش و تقسیم آن عدد بر درآمد فروش محاسبه می شود.
چگونه حاشیه ایمنی را محاسبه کنم؟
مارجین فرمول ایمنی با کم کردن فروش سر به سر از فروش بودجه یا پیش بینی شده محاسبه می شود. این فرمول تعداد کل فروش ها را بالاتر از نقطه سر به سر نشان می دهد. به عبارت دیگر، تعداد کل دلارهای فروش که می تواند قبل از ضرر شرکت از بین برود.
مارجین 30% را چگونه محاسبه می کنید؟
- 30% را با تقسیم 30 بر 100 به اعشار تبدیل کنید که 0.3 می شود.
- منهای 0.3 از 1 به 0.7 می رسد.
- قیمتی را که کالا برای شما تمام می شود بر 0.7 تقسیم کنید.
- عددی که دریافت می کنید این است که برای به دست آوردن حاشیه سود 30 درصدی باید کالا را به چه میزان بفروشید.
نسبت حاشیه ناخالص خوب چیست؟
نسبت حاشیه سود ناخالص 65 درصد سالم در نظر گرفته می شود.
چگونه حاشیه سود را در اکسل محاسبه کنم؟
فرمول حاشیه سود اکسل مقدار سود تقسیم بر مقدار فروش یا (C2/A2) 100 برای بدست آوردن ارزش به درصد است. مثال: فرمول حاشیه سود در محاسبه اکسل (120/200)100 برای تولید یک نتیجه حاشیه سود 60 درصدی.
چگونه حاشیه ناخالص و حاشیه سهم را محاسبه می کنید؟
برای محاسبه حاشیه سود ناخالص، درآمد ناخالص را بر درآمد تقسیم کرده و حاصل را در 100 ضرب کنید . حاشیه مشارکت: حاشیه مشارکت سودآوری یک محصول یا خط محصول واحد را با کم کردن هزینه های متغیر تولید محصول از قیمت فروش آن اندازه گیری می کند.
منظور شما از سودآوری چیست؟
سودآوری اندازه گیری کارایی و در نهایت موفقیت یا شکست آن است. یک تعریف بیشتر از سودآوری، توانایی یک کسب و کار برای ایجاد بازگشت سرمایه بر اساس منابع خود در مقایسه با یک سرمایه گذاری جایگزین است.
سودآوری یک تجارت چقدر است؟
تعریف سودآوری در حسابداری چیست؟ تعریف سودآوری در حسابداری زمانی است که کل درآمد یک شرکت بیشتر از کل هزینه های آن باشد. طبق گفته دانشگاه ایالتی آیووا، این عدد سود خالص یا درآمد منهای هزینه نامیده می شود. درآمد کل درآمدی است که یک شرکت ایجاد می کند.
سودآوری چیست و چرا اهمیت دارد؟
سودآوری هدف اصلی تمام سرمایه گذاری های تجاری است . بدون سودآوری، کسب و کار در دراز معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص مدت دوام نخواهد آورد. بنابراین اندازه گیری سودآوری فعلی و گذشته و پیش بینی سودآوری آینده بسیار مهم است. . مخارج عبارت است از هزینه منابع مصرف شده یا مصرف شده توسط فعالیت های کسب و کار.
سود اقتصادی چیست؟
سود یا زیان اقتصادی عبارت است از تفاوت بین درآمد دریافتی از فروش محصول و هزینههای تمام نهادههای استفادهشده و همچنین هزینههای فرصت.
یک تعریف ساده از سود چیست؟
سود منفعت مالی را توصیف میکند که زمانی که درآمد حاصل از یک فعالیت تجاری از مخارج، هزینهها و مالیاتهای مربوط به تداوم فعالیت مورد نظر بیشتر شود، به دست میآید. . سود به صورت کل درآمد منهای کل هزینه ها محاسبه می شود.
سود اقتصادی در مقابل سود حسابداری | اقتصاد خرد | آکادمی خان
25 سوال مرتبط پیدا شد
فرمول سودآوری چیست؟
سود ناخالص = فروش خالص - بهای تمام شده کالای فروخته شده. سود عملیاتی = سود ناخالص – (هزینه های عملیاتی شامل هزینه های فروش و اداری) سود خالص = (سود عملیاتی + هر گونه درآمد دیگر) – (هزینه های اضافی) – (مالیات)
سودآوری چیست و چگونه محاسبه می شود؟
سودآوری توانایی یک شرکت یا کسبوکار برای ایجاد درآمد بیش از هزینههایش است و معمولاً با استفاده از نسبتهایی مانند حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود خالص EBITDA و غیره اندازهگیری میشود. بنابراین، آنها به راحتی در صورت سود و زیان در دسترس هستند و به تعیین میزان سود کمک میکنند. سود خالص. .
سود و مثال چیست؟
سود اصطلاحی است که اغلب سود مالی را که یک کسبوکار در زمانی که درآمد از هزینهها و مخارج فراتر میرود، دریافت میکند. به عنوان مثال، یک کودک در یک غرفه لیموناد یک ربع صرف می کند تا یک فنجان لیموناد درست کند. سپس نوشیدنی را به قیمت 2.00 دلار می فروشد. سود او در فنجان لیموناد بالغ بر 1.75 دلار است.
مثال سود اقتصادی چیست؟
سود اقتصادی، سود حاصل از تولید کالاها و خدمات در حالی که استفاده از منابع یک شرکت را در نظر می گیرد، می باشد. به عنوان مثال، هزینه های ضمنی می تواند قیمت بازاری باشد که یک شرکت می تواند یک منبع طبیعی را در مقابل استفاده از آن منبع بفروشد. یک شرکت کاغذ صاحب جنگلی از درختان است.
سود اقتصادی صفر چیست؟
یک کسب و کار زمانی در حالت سود معمولی قرار می گیرد که سود اقتصادی آن برابر با صفر باشد، به همین دلیل است که به سود عادی «سود اقتصادی صفر» نیز می گویند. سود معمولی زمانی اتفاق میافتد که تمام منابع بهطور کارآمد استفاده میشوند و نمیتوان در جای دیگر از آن بهتر استفاده کرد.
تفاوت بین سود و سود چیست؟
در حالی که سود یک مقدار مطلق است، سودآوری یک مقدار نسبی است. این معیاری است که برای تعیین دامنه سود یک شرکت در رابطه با اندازه کسب و کار استفاده می شود. سودآوری اندازه گیری کارایی و در نهایت موفقیت یا شکست آن است.
سودآوری و درآمد چیست؟
تفاوت بین درآمد و سودآوری ساده است: درآمد کل پولی است که وارد تجارت می شود، در حالی که سودآوری ظرفیت تولید سود است - ساده! بهترین راه برای درک این مفهوم این است که آن را در یک نمونه دنیای واقعی به کار ببرید، بنابراین بیایید تصور کنیم که صاحب یک آژانس طراحی هستید.
نقدینگی و سودآوری چیست؟
نقدینگی توانایی یک شرکت برای پرداخت تعهد کوتاه مدت خود برای عملیات مستمر است . . سودآوری موفقیت اقتصادی شرکت را بدون توجه به جریان نقدی در شرکت اندازه گیری می کند.
عوامل سودآوری چیست؟
- میزان رقابتی که یک شرکت با آن مواجه است.
- قدرت تقاضا .
- وضعیت اقتصاد. .
- تبلیغات. .
- جایگزین ها، اگر جایگزین های زیادی وجود داشته باشد یا جایگزین ها گران باشند، تقاضا برای محصول بیشتر خواهد شد. .
- هزینه های نسبی .
- اقتصاد مقیاس.
چگونه می توان سودآوری را افزایش داد؟
چهار راه برای افزایش سودآوری کسب و کار چهار زمینه کلیدی وجود دارد که می تواند به افزایش سود کمک کند. اینها کاهش هزینه ها، افزایش گردش مالی، افزایش بهره وری و افزایش کارایی است. همچنین میتوانید در بخشهای جدید بازار گسترش پیدا کنید، یا محصولات یا خدمات جدیدی را توسعه دهید.
درآمد در اقتصاد چیست؟
درآمد چیست؟ درآمد، پولی است که از عملیات عادی کسب و کار به دست میآید که به صورت میانگین قیمت فروش ضربدر تعداد واحدهای فروخته شده محاسبه میشود. این رقم بالایی (یا درآمد ناخالص) است که هزینه ها برای تعیین درآمد خالص از آن کم می شود. درآمد نیز به عنوان فروش در صورت سود و زیان شناخته می شود.
سود اقتصادی منفی چیست؟
زمانی که هزینه سرمایه از سود حسابداری فراتر رود ، شرکت ها چیزی به نام "سود اقتصادی منفی" دارند. این بدان معناست که یک شرکت می تواند به طور همزمان یک سود حسابداری مثبت و یک سود اقتصادی منفی داشته باشد.
چرا سود اقتصادی مهم است؟
سود اقتصادی مهم است زیرا به ارزیابی سودآوری و معنی و استفاده از حاشیه سود ناخالص عملکرد مالی شرکت کمک می کند . این نشان می دهد که آیا یک کسب و کار خاص می تواند هزینه های خود را پوشش دهد و برای ذینفعان درآمد ایجاد کند یا خیر. بر اساس این معیار، برندها تنها زمانی موفق هستند که برای طرفین درگیر ثروت بیاورند.
4 نوع سود چیست؟
چهار سطح سود یا حاشیه سود وجود دارد: سود ناخالص، سود عملیاتی، سود قبل از مالیات و سود خالص . این موارد در صورت سود و زیان یک شرکت به ترتیب زیر منعکس می شود: یک شرکت درآمد فروش را دریافت می کند، سپس هزینه های مستقیم محصول خدمات را پرداخت می کند. آنچه باقی می ماند حاشیه ناخالص است.
دو نوع سود چیست؟
برای ایجاد صورت های مالی دقیق و نظارت بر سلامت مالی کسب و کار خود، باید دو نوع سود را بدانید: سود ناخالص و سود خالص .
درآمد یعنی چه؟
درآمد عبارت است از کل درآمد حاصل از فروش کالا یا خدمات مربوط به عملیات اولیه شرکت. درآمد، که به عنوان فروش ناخالص نیز شناخته می شود، اغلب به عنوان "خط برتر" شناخته می شود زیرا در بالای صورت سود قرار می گیرد. درآمد یا درآمد خالص، کل درآمد یا سود یک شرکت است.
چگونه سودآوری را تجزیه و تحلیل می کنید؟
هنگام تجزیه و تحلیل سودآوری و درآمد خالص باید چندین فاکتور را در نظر بگیرید تا اعداد تصویر واضحی را ارائه دهند.
- درآمد خالص یک شرکت را محاسبه کنید. .
- کل فروش شرکت را در نظر بگیرید. .
- سود خالص را بر فروش خالص تقسیم کرده و در 100 ضرب کنید.
- با بررسی هزینه ها، رقم سودآوری پایین را تجزیه و تحلیل کنید.
چه چیزی سودآوری یک شرکت را تعیین می کند؟
سودآوری شما در کسب و کار درآمد شما از عملیات است، کمتر از هزینه های شما. هر چه نتیجه بیشتر باشد، سود بیشتری خواهید داشت. عوامل موثر بر سود عبارتند از: تقاضا برای محصولات شما، هزینه ساخت آنها، اقتصاد عمومی و رقابتی که با آن روبرو هستید .
چارچوب سودآوری چیست؟
چارچوب سودآوری اساسی ترین شکل درخت سودآوری است. . اساساً سود یک شرکت را به یک معادله تقسیم می کند : سود = درآمد - هزینه، و سپس آن معادله به متغیرهای دقیق تر.